ساسان کریمی- دیپلماسی بهعنوان یکی از شاخههای کاربردی علوم انسانی، یکی از مهمترین ابزارهای حاکمیتها برای توسعه و پیشبرد مواضع و منافع خود در روابط بینالمللی و از جمله سیاست خارجی است. البته در معنای عام آن دیپلماسی امری هر روزه و مدام است و اتفاقا مختص دیپلماتها هم نیست: از روابط شخصی تا موضوعات تجاری خرد و معاملات گوناگون که در زندگی روزمره افراد جامعه نمود دارد همه به نوعی دیپلماسی هستند و ملازم با حداقلی از مهارت دیپلماتیک و مذاکره و نیز رعایت تشریفات مقتضی. یکی از محملهای دیپلماسی عمومی است که شامل هر نوع دیپلماسی است که مخاطب آن نه دولتها بلکه بدنه جوامع و ازجمله افکار عمومی و یا نخبگان آنها هستند. از این منظر علم، هنر، فرهنگ، ورزش، گردشگری و حتی گاه رسانه را میتوان از شاخصترین محورهای دیپلماسی عمومی برشمرد.تفاوت مخاطب دیپلماسی عمومی نسبت به دیگر دیپلماسی رسمی رویکرد و روحیه متفاوتی را از اهالی اقتضا دارد، اما درعینحال توجه به آن و تأثیری که در پیشبرد منافع و مواضع کشورها و دولتها دارد به قدری است که در بسیاری از کشورها ساختار خاصی برای دیپلماسی عمومی وجود دارد. همانطور که ذکر شد از جمله شاخصترین انواع دیپلماسی عمومی دیپلماسی علم یا دیپلماسی علمی است.
البته از نظر لغوی دیپلماسی عمومی را به سه معنا مطرح کردهاند:
که در آن علم و تکنولوژی بهعنوان شکلدهنده و حمایتکننده از اهداف سیاست خارجی عمل میکنند.
که بهمعنای توسعه علم از طریق دیپلماسی است. همکاریهای بینالمللی علمی که نوعا در ابعاد بشری و فراملی بوده و ازطریق مشارکت چند کشور تأمین یا انجام میشوند در این دسته قرار میگیرند.
که همانطور که رفت ذیل دیپلماسی عمومی طبقهبندی شده و به طور غیرمستقیم به دیپلماسی بهعنوان یک روش و مسیر جانبی کمک میکند. دیپلماسی علمی در معنای سوم بهعنوان شاخهای در دیپلماسی عمومی و ابزاری برای تولید و اعمال قدرت نرم واجد اهمیتی روز افزون در امروز جهان است. هر قدر تکنولوژیهای ارتباطی مورد استفاده بیشتر و گستردهتری قرار میگیرند افراد عادی کنشگری و نقشآفرینی بیشتری در مناسبات عمومی و بینالمللی داشته و در نتیجه اثرگذاری بر آرای ایشان که بیشک یکی از مسیرهای آن دیپلماسی عمومی است محل بیشتری برای سیاستمداران و دولتها دارد.
باتوجهبه تازگی بحث دیپلماسی عمومی و بهخصوص دیپلماسی علمی در کشور، بهخصوص نسبت به کشورهای توسعهیافته میتوان فرصتهای دیپلماسی علمی را برای ایران بهطور خلاصه اینطور بیان کرد:
با کاهش جمعیت متقاضی صندلیهای دانشگاهی میتوان جذب دانشجوی بینالمللی را از انحصار چند دانشگاه که عنوان بینالمللی دارند، خارج کرد و با توسعه زیرساختهای قانونی، نیروی انسانی و فنی زمینه را برای پذیرش دانشجو در بسیاری از دانشگاههای کشور فراهم آورد، به خصوص دانشگاههایی که دارای نام قابل قبولی در سطح بینالمللی و کادر آموزشی- پژوهشی مسلط به زبانهای خارجی هستند در این زمینه پیشرو خواهند بود. این مهم هم آورده مالی برای دانشگاه و کشور داشته و هم زمینه را برای رقابت دانشگاهها برای کسب توان پذیرش دانشجوی بینالمللی و نیز ارتقای سطح آموزشی – فنی فراهم میآورد.
باتوجهبه مواردی که ذکر شد و نیز تعداد قابل توجه دانشآموختگان مقاطع تحصیلات تکمیلی در کشور که شاید به تناسب کرسی هیئت علمی یا پژوهشگری برای ایشان در کشور موجود نباشد، میتوان اعزام ایشان در قالب اعزام استاد و مشاور را در مقاطع چند ساله طی قراردادهایی با دولتها و دانشگاههای کمتر توسعهیافته در دستورکار قرار داد. این موضوع هم بهطور غیرمستقیم ایجاد اشتغال کرده و هم بعد از چند سال نیروی انسانی کارآمدی را در اختیار کشور قرار خواهد داد که علاوهبر تخصص خود به امور کشور مقصد نیز آشناست.
در مواردی باتوجهبه کمبود فضای دانشگاهی در کشور مقصد در صورت تامین منابع مالی از سوی دولت مذکور میتوان دانشگاههایی را به عنوان شعبه تاسیس کرده و حتی نیروی انسانی و کادر آموزشی و پژوهشی را نیز تا حد زیادی از داخل کشور تامین کرد.
باتوجهبه توان کارشناسی موجود در دانشگاههای کشور بهخصوص در رشتههای فنی- مهندسی و پزشکی دفتر تشکیل شده در وزارت امور خارجه میتواند از مجراهای دیپلماتیک رایزنیهایی را با دولتهای بسیاری انجام دهد که توان مشاوره و مدیریت فنی و مهندسی و نیز پزشکی و پیراپزشکی از سوی دولت مذکور به دانشگاهی در ایران سپرده شود و این توان انباشته در اختیار ارزآوری و نیز بهصورت غیرمستقیم کارآفرینی قرار بگیرد. تأمین نیروی انسانی متخصص و کارشناس در بسیاری از موارد میتواند به کمک کارآفرینی و ارزآوری کشور کمک کرده و از مهاجرت کارشناسان جلوگیری کند.
برای معرفی کشور و توان دانشگاهی آن و نیز افزایش ضریب نفوذ و قدرت نرم کشور دانشگاهها در هماهنگی با زیرساخت ایجاد شده در وزارت امور خارجه میتوانند اقدام به برگزاری مدرسههای تابستانی (Summer school) در ایران کرده و در ذهن مخاطب خود که دانشجویان، فارغالتحصیلان و اساتید دیگر کشورها تأثیری طولانیمدت بگذارد، ضمن اینکه این کار موجب رونق کسبوکار و گردشگری علمی نیز میشود.
بهنظر میرسد یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی توسعه دیپلماسی علمی نگاهی است که در ساختار، نیروی انسانی و مدیریت میانی و کلان کشور به این معنا وجود دارد. دیپلماسی علمی در نگاه بسیاری از مدیران و آنچه در ساختار دانشگاهها دیده شده است بیش از هر چیز نوعی روابط عمومی و امور بینالملل است و نه به واقع دیپلماسی علمی فرهنگی به مثابه آنچه در جهان مرسوم است.
دیپلماسی رسمی و عمومی بهطور بالقوه همواره بستر مساعد مسئله نفوذ و جاسوسی بودهاند، چرا که داشتن روابط رسمی و نمایندگی در دیپلماسی عمومی و روابط نزدیک علمی و فرهنگی و کنشهای قابل توجه میان اساتید، هنرمندان، ورزشکاران و غیره و در سطحی بالاتر برقراری ارتباط میان دانشگاهها و مراکز دو کشور میتواند بهترین پایگاه و پوشش برای هرگونه کسب اطلاعات، مداخله و غیره باشد، اما همانطور که نمیتوان دیپلماسی رسمی را به این علت تعطیل کرد و مناسبات را بر هم زد، درمورد دیپلماسی عمومی نیز باید محملهای متناسب طوری پیشبینی شوند که نگاه امنیتی حداکثری موجب از دست رفتن منافع برهم کنشهای حوزه دیپلماسی عمومی و به خصوص دیپلماسی علمی نشود.
واقعیت این است که در دورانی که کشور در تحریم و به ویژه تحریمهای فراگیر وضع شده از سوی سازمان ملل متحده باشد تمایل کشورها، دانشگاهها، نهادهای علمی و نیز اساتید و دیگر اشخاص دانشگاهی برای تعاملات معنادار و پردامنه بهشدت کاهش یافته و تا حد زیادی منحصر به اشخاص یا (ندرتاً) نهادهایی میشود که دارای گرایشهای ضدامپریالیستی پستمدرن و یا چپگرایانه هستند و درواقع، بیتوجهی به ساختار سیاست بینالملل یا اعمال فشار از سوی «قدرتهای هژمونیک» جهانی را به نوعی کنشگری سیاسی برای خود قلمداد میکنند، بهویژه اگر این مناسبات نیاز به برقراری وجه مالی داشته باشد این مناسبات سختتر و با موانع بیشتری مواجه میشود.
به موازات ساختار و قانون که باید درخور مناسبات نوین دیپلماسی و بهویژه دیپلماسی عمومی باشد، کادر متخصص در مورد دیپلماسی عمومی و بهطور خاص دیپلماسی علمی یکی از گلوگاههای توسعه روابط علمی است. نوعاً مسئولان امور بینالملل دانشگاهها ازمیان اساتید رشتههای مختلف منتصب میشوند و بنابراین، بالاعم فاقد تخصص در حوزه دیپلماتیک و بهویژه دیپلماسی علمی هستند. درکنار این معنا، رایزنیهای علمی و فرهنگی کشور در سراسر جهان نیز همواره با این دوگانه مواجهند که شخص متخصص در امور علمی و فرهنگی برای چنین کار ویژهای مناسب است یا فرد متخصص امور مذاکره و دیپلماسی.
همانطور که شرحش رفت، وزارت امور خارجه هم دارای اداره کلی به نام دیپلماسی عمومی است و هم در بسیاری از نمایندگیهای کشور در اقصا نقاط جهان دارای رایزنی فرهنگی و علمی است که درواقع کمابیش متولی دیپلماسی عمومی ازجمله دیپلماسی علمی و فرهنگی هستند، اما درعینحال شاید بتوان گفت این ساختار از بازدهی کاملی برخوردار نبوده و بیش از هر چیز به واسطه نداشتن ارتباط ارگانیک با دانشگاهها و مؤسسات آموزشی و پژوهشی پیشگام در کشور بیشتر به «تبلیغ» مشغول میشوند تا دیپلماسی علمی – فرهنگی واقعی. نگاه به ساختارهایی که کشورهای عمده اروپایی و امریکای شمالی در دهههای گذشته برای دیپلماسی عمومی و بهخصوص دیپلماسی علمی فرهنگی در سراسر جهان و ازجمله ایران داشتهاند، از نظر شکلی و ساختاری میتوانند الهامبخش باشند.
دیپلماسی علمی امری بینرشتهای است که علم را با ابزار دیپلماتیک و نیز امر تخصصی روابط بینالملل متصل میسازد. شاید بتوان گفت بهترین افراد برای دیپلماسی علم کسانی هستند که دارای تحصیلات ترکیبی در مقاطع مختلف بوده و هم میتوانند به جزئیات مسائل علمی و نیازهای نهادی مشرف باشند و هم درعین حال توان نهادسازی، ترمیم ساختار ارتباطی از طریق مذاکرات میان بخشی و بیننهادی را داشته باشند. در کنار آنها میتوان با برقراری ارتباط ساختاری میان دانشگاهها و وزارت امور خارجه، برگزاری دورههای آموزشی برای اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در رشتههای مختلف علوم، ولی علاقهمند به امور و مناسبات دیپلماسی علمی و کار بینالمللی نسبت به تأمین نیروی انسانی ورزیده اقدام کرد.
از آنجا که دیپلماسی علمی نوعی از دیپلماسی عمومی و غیرمستقیم است و هدف معین آن بدنه اجتماعی و بهخصوص علمی و فرهنگی است، برای فربه کردن آن نیاز به برندسازی وجود دارد. همانطور که بریتانیا برای فعالیتهای دیپلماسی علمی- فرهنگی خود عنوان British Council و آلمان مؤسسه گوته برگزیده و تمام فعالیتها از آموزش زبان تا تبادلات دانشگاهی و فعالیتهای فرهنگی دیگر را تحت آن نام انجام میدهند، ایران نیز باید برای دیپلماسی عمومی و بهخصوص دیپلماسی علمی خود نامی تکرار شونده و واحد را برگزیند که به مرور آن را در سراسر جهان تقویت کند.
واقعیت این است که دیپلماسی علمی تا حد زیادی در کشور مغفول واقع شده است. نداشتن انسجام ساختاری و ارتباطات میان بخشی، عدم تمرکز در یک اداره واحد که بتواند تمامی فعالیتها را پایش، جهتدهی و تقویت و از امکانات سخت و نرم موجود برای تجمیع و انباشت نیروها در زمینه دیپلماسی علمی استفاده کند، موجب شده که بیشتر تلاشها در سطح دانشگاهها و بهطور پراکنده باقی بماند. با ایجاد ساختارهای میان بخشی و با استفاده از اداره کل دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه و لااقل یک دانشگاه پیشرو میتوان از هدررفت فرصتها جلوگیری کرده و در ادامه با تجمیع و همراه کردن تمامی معاونتهای مربوطه از دانشگاهها و پژوهشگاههای سراسر کشور از بضاعت آنها اعضای هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی برای تعریف و انجام پروژههای مختلف چه در داخل و چه در خارج از کشور با ظرفیت دانشگاهها و موسسات خارجی بهره برد. طبعاً چنین دستاوردی تاثیر قابل ملاحظهای بر کارآفرینی، ورود ارز و جلوگیری از مهاجرت نخبگان خواهد داشت.
ساسان کریمی، دانشآموخته فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف
منبع نواندیش
تحلیلگران محترم یادداشتهای خود را به آدرس ایمیل فرهنگ دیپلماسی (info@farhangdiplomacy.com) ارسال کنند.