جیمز لوئیس- همانطور که الگوهای همکاریجویانۀ مربوط به تجارت جهانی برهم خوردهاند، فناوریهای شبکهای شده دیجیتالی نیز قدرت را اساساً در نظام بینالملل تغییر دادهاند. اکثر کشورهایی با توانمندیهای سایبری، از این ظرفیتها برای تعقیب اهداف ملی خود بهویژه جاسوسی و نظارت استفاده میکنند، اما برای آن دسته از کشورهایی که بهعنوان ابزار قهری از محیط سایبری بهره میگیرند، بهویژه روسیه و چین، فضای سایبری درحالحاضر میدان اصلی درگیری بیندولتی محسوب میشود. نوشتار حاضر یکی از تحلیلهای سهگانه اندیشکده آمریکایی مطالعات بینالمللی و راهبردی است که به بررسی نقش فضای سایبری و فناوریهای درحال ظهور در نظم بینالمللی آتی پرداخته است.
جیمز لوئیس، نویسنده تحلیل حاضر، فناوری را برای آن دسته از کشورها اهرم قدرت میداند که بتوانند خالق این فناوریهای نوین باشند، نه آن دستهای که مصرفکننده فناوری هستند. رقابت فناورانه جهانی در آینده بین نوآوران نه ثروتمندان یا قدرتمندان خواهد بود و برندگان، مزایای بسیاری کسب خواهند کرد. لوئیس درحالحاضر، نوآورترین ملتهای جهان را مردمسالاریهای غربی میداند که سالهاست در بخش تحقیقات و توسعه سرمایهگذاری کردهاند. باوجوداین، به باور او، مردمسالاریهای غربی با رقبای قدرتمندی مواجه هستند و ظهور گروههای جدید و فرایندهایی نو برای افزایش سرعت رشد، تضمین توازن فناوری و حفاظت از ارزشهای مردمسالارانه ضروری است. معضل از دید او برای مردمسالاریهای غربی اینجاست که اگرچه حکومتها مسئول فراهم آوردن چارچوبی برای همکاری هستند، اما درحالحاضر تمامی بازی در حوزه سایبری در این کشورها در دست بخش خصوصی است. به نظر این کارشناس آمریکایی، اگر ملتهای غربی بتوانند فرایندهایی را به کمک دولت برای قبضه کردن فناوری توسعه بخشند، روندهای فناورانه آتی در آینده در روابط قدرت بهنفع آنها خواهد چرخید.
روشن است فناوریهای نو، قدرت اقتصادی و نظامی برای دولتها ایجاد کردهاند. بیش از یکصد سال است که این مسئله به یکی از واقعیتهای نظام بینالمللی تبدیلشده است. تمرکز کنونی بر موضوع دیجیتال و فناوریهای شبکهای شده و اهمیت فناوریهای شبکهای دیجیتال برای فعالیت بشری، نوری بر رابطه آنها با امنیت ملی افکنده است و خوشبختانه دولتها را درمورد اهمیت عملیات سایبری آگاه و حساس کرده است. ازنظر نویسنده، اگرچه فضای سایبری بهعنوان امری بینالمللی، حوزهای جدید و کمتر شناخته شده است، اما بر آن دکترینهای راهبردی منسوخ تسلط دارند. این دکترینهای نامتناسب با فضای سایبری، علت اصلی محدودیت رشد اندیشههای نو در آمریکا و دیگر مردمسالاریهای غربی است. ازطرفدیگر، دولتها اگرچه مسئول مدیریت شرایط امنیتی هستند و باید وارد عمل شوند، اما ازآنجا که اداره این عرصه در دست بازیگران خصوصی است، سیاستگذاران تاکنون نتوانستهاند راهبرد بینالمللی پایداری برای این فضا تنظیم کنند.
قدرتهای نو تلاش دارند محیط سایبری را ابزار تعقیب اهداف ملی قرار دهند که اغلب اوقات این بهمعنای جاسوسی و نظارت است. برای برخی از این کشورها عملیات سایبری یکی از ابزارهای قهری محسوب میشود. نویسنده در این مورد از روسیه، چین و تا حدودی ایران یاد کرده است که در فضای سایبری علیه دشمنانشان وارد عمل شدهاند. بهنظر نویسنده، فضای سایبری دیگر یک ناحیه خاکستری درگیری مفهومی که در قرن نوزدهم به برخی از عرصههای مابین جنگ و صلح داده میشد نیست، بلکه او فضای سایبری را عرصهای مهم برای درگیری بیندولتی میداند. فضای سایبری یکی از منابع خطرناک کنشهای قهری است. به باور او، نیت کشورهایی که تاکنون از فضای سایبری دراینراستا بهره جستهاند، تضعیف مردمسالاریها و ایجاد ناآرامی سیاسی بین همپیمانان است. این نوع بهرهبرداری از فضای سایبری، به باور نویسنده، بر تاریخ و تجربه مداخله سیاسی روسیه تکیه دارد. درحالحاضر، روسیه از دکترین بسیار توسعهیافتهای برای کاربست فنون سایبری قهریاش استفاده میکند و موفقیتهایی داشته است که نشان میدهد این کشور هرگز رویکرد خصمانه و اغلب پنهانیاش علیه اعضای پیمان آتلانتیک شمالی را ترک نکرده است. شکست غرب در واکنشی معنادار به روسیه، فقط روسها را تشویق کرده و نفوذ آنها را افزایش داده است.
به باور نویسنده، چین به مطالعه دقیق عملیات سایبری قهری روسی بهعنوان نمونه عالی آن پرداختهاست و بر جاسوسی سایبری بهعنوان بخش کلیدی از راهبرد ملی خود تکیه دارد. این تغییر اساسی در رویکرد چین نشان میدهد چه اندازه رویکرد امروز به درگیریهای بیندولتی از سبک مرسوم جنگ سرد که طبق آن رویاروییهای نظامی مبنای تحرکات بود، تغییر کردهاست. چین در فضای سایبری درصدد برقراری جاسوسی نظامی-سیاسی مرسوم نیست، بلکه چین خواهان کسب امتیاز تجاری و بهدستگیری رهبری فناورانه است تا درنهایت به جایگاه جهانی مسلطی برسد. جاسوسی چین نیز مانند روسیه موفقیتهای چشمگیری در این امر داشتهاست. جاسوسی سایبری همراه با سیاستهای تجاری و اقتصادی خاص و سرمایهگذاری شدید دولتی موجب شده است چین به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود.
نویسنده آمریکایی تأیید میکند چین ازنظر فناوری، در حوزه وسایل نقلیه خودران، مهندسی ژنتیک و رمزگذاری کوانتومی به موفقیتهای بزرگی رسیده است. دستاوردهای فناورانه چین و روسیه اساساً نیروی مهمی در تغییر موازنه قدرت است. هدف این دو کشور تغییر نظم بینالمللی پس از سال ۱۹۴۵ در راستای پیشبرد منافعشان است. این دو بازیگر مهم تصور میکنند اطلاعات یک سلاح است و تلاش دارند علاوهبر بهکارگیری آن در افزایش قوای بینالمللی، آن را در پویاییهای اقتصادی و سیاسی داخلی نیز برای تحدید مردم استفاده کنند. به باور نویسنده، با وجود تمام پیشرفتهای اطلاعاتی سایبری، چین و روسیه برندگان آتی رقابت فناورانهای که بهشدت در جهان پیگیری میشود نخواهند بود زیرا موفقیت در این فضا وابسته به نوآوری است نه مجراسازی این فضا در راستای اهداف. نویسنده توضیح میدهد ملتهایی میتوانند در رقابت آتی پیروز باشند که ملتهایی نوآور هستند و درحالحاضر، مردمسالاریهای غربی با آزاد گذاشتن و فرصت دادن به نوآوران و کارآفرینان، بیشترین موفقیت را داشته و دارند. بنابراین، در رقابت کنونی در فضای سایبری، چین و روسیه تنها دو بازیگر یا دو کشور در بین سایرین هستند که حتی شاید بهلحاظ سیاستگذارانه بسیار عقبتر از سایرین باشند.
از دید لوئیس، آمریکا در اصل در سالهای دهه ۱۹۹۰ بهسبب برخی سیاستهای نادرست برای مثال، کاهش سرمایهگذاری بر کالاهای عمومی حیاتی نظیر علم، فناوری، مهندسی، ریاضیات و تحقیقات بنیادی ضعیف و اکوسیستم نوآوری آن بهشدت تخریب شد. اتحادیه اروپا نیز بهسبب تنشهای داخلی کشورهای عضو درخصوص سیاست صنعتی، یعنی آنجاکه مردم وارد عمل شدند و مخالف سیاستهای جمعی بودند، با کاهش قدرت و توانمندی برای ایجاد فناوریهای نوین و خلق آن مواجه شدهاند. در کنارِ عقبماندگی که بهویژه در اروپا دیده میشود، «برگزیت» نیز موجب تضعیف هرچه بیشتر اروپا در حوزه فناوری شد، چون این بلوک عضو مهم قدرت سایبری خود و یکی از مراکز پیشگام نوآوری در فناوری را از دست داد. اگرچه بروکسل اقداماتی را در این زمینه درحالحاضر انجام دادهاست، اما اروپا نگران پایگاه قدرتمند تحقیقات و مهندسی خود است و درصدد تنظیم قواعد و قوانینی برای محافظت از آن و بهویژه نوآوری و رشد متناسب با موضوع است. اروپا پایگاه پژوهش و مهندسی قدرتمندی دارد، اما تأکید بسیار آن بر تنظیم قواعد و قوانینی در حمایت از «دانش چگونگی ایجاد»، مانع نوآوری و رشد اتحادیه در فناوری شده است. به باور نویسنده، نوآوری بخشی از داستان است و بخش دیگر مربوط به کارآفرینی است. کارآفرینان پژوهش را به کالا تبدیل میکنند، اما این امر نیازمند پذیرش خطری است که کمتر در فرهنگ کسبوکار اروپایی دیده میشود. نتیجه تعلل اروپاییها، جانشینی چین بهجای اروپا بود و به ارزیابی نویسنده، درواقع خللی در جایگاه فناورانه آمریکا درمقایسهبا چین ایجاد نکرده است.
این ادعای نویسنده با بحث درخصوص «استقلال راهبردی اروپایی» ادامه مییابد. از دید نویسنده، جانشینی چین بهجای اتحادیه اروپا در راستای منافع آمریکا نیست و نظم بینالمللی را بهضرر منافع آمریکا تغییر میدهد. به ادعای او، وجود اروپای قدرتمند برای منافع راهبردی آمریکا ضروری است، هرچند اروپا نپذیرد. کما اینکه اعتماد اروپا به آمریکا کاهش یافته و منجر به فراخوانی عمومی در اروپا تحت عنوان استقلال راهبردی شده است. نویسنده تأکید دارد آمریکاییها تمایل دارند نوعی بازسازی روابط فراآتلانتیکی در حوزه فناوریهای دیجیتال بین اروپا و آمریکا شکل بگیرد. از دید او، ضعف موجود اینجاست که چگونگی شکلگیری این بازسازی هنوز بهخوبی تعریف نشده است. لوئیس توصیه میکند دولت بایدن که برای ایجاد اصلاحات در همپیمانی اعلام آمادگی کرده است اقدامی جدی لحاظ کند، زیرا نبود درک مشترک فراآتلانتیکی درمورد حفاظت از دادهها، سیاست رقابت در این حوزه و آییننامههای مربوط به محتوا از مشکلات جدی شکلگیری تفاهم بین اروپا و آمریکا هستند.
از نظر لوئیس، یکی از مهمترین مشکلات آمریکا این است که اگرچه بیشترین توانمندیهای جاسوسی در جهان را داشت، اما دارایی خود را بهسبب نبود راهبرد ملی متناسب، صرف سیاست خارجی بسیار اشتباهی کرد که منجر به هدررفت منابع بسیار زیادی شد. تریلیونها دلار در عراق و افغانستان صرف شد، درحالیکه آمریکا میتوانست این ارقام را صرف نوآوری و تولید فناوری کند و امروز به رهبر بلامنازع فناوری در جهان تبدیل شده باشد. بنابراین، نویسنده سیاست خارجی آمریکا در گذشته را به نبود تمرکز راهبردی موصوف دانسته است. او توصیه میکند برای جبران تغییر اجتنابناپذیر در قدرت که فناوریهای دیجیتالی، همراه با برخی عوامل دیگر موجب بروز آن شدهاند، آمریکا مسیرهای جدیدی را برای کار با همپیمانانی در ژاپن، استرالیا و اروپا جهت توسعه اپلیکیشنهای تجاری و نظامی فناوریهای نوظهور در حوزه کوانتوم، بیوتک و هوش مصنوعی توسعه دهد. تأکید نویسنده بر آن است که این همکاری، تشکیل ائتلاف ضد چینی نیست، بلکه گروه جدیدی با فرایندهایی برای رشد برای شتاب دادن به رشد تضمین توازن فناورانه و حمایت از ارزشهای مردمسالارانه است و البته از نظر نویسنده، معمای اصلی آنجاست که حکومتها باید چارچوبی برای همکاری تعریف کنند و مشکل اینجا است که کارهای فعلی در بخشهای خصوصی پیگیری میشود. به پیشنهاد او، اگر ملتهای غربی بتوانند چنین فرایندهایی را توسعه دهند، روندهای فناورانه در روابط قدرت بهنفع آنها تغییر خواهد کرد.
درحالحاضر، لوئیس نوآورترین ملتهای جهان را مردمسالاریهای غربی میداند. نکته جالب در نوشته او این است که او از واژه و صفت خوشبختانه در رساله خود استفاده میکند که دو نکته دارد. نخست اینکه میخواهد نشان دهد رویکرد آمریکا واکنشی نیست و بدون درنظر گرفتن چین این راهبرد را اتخاذ کرده است، دوم اینکه تلاش دارد روایت از تاریخ جهان را بازهم بهنفع آمریکا و متحدانش برسازد. روایت لوئیس، گذشته استعماری آنچه «مردمسالاریهای غربی» مینامد و سیطره آنان بر منابع جهان را بهطور کامل نادیده میگیرد و اینکه جهانیسازی چگونه بازیهای قدرت را بهنفع دموکراسیهای غربی چرخاند، در نوشته او ناپیدا است. باوجوداین، هنوز میتوان پرسید آیا دولت آمریکا مایل است قدرتش را در بخش خصوصی فناوری بیشتر کند؟ آینده شرکتهای خصوصی چه میشود؟ آیا دولتها نهفقط برای حمایتگرایی که برای تسلط بر شرکتهای خصوصی وارد عمل میشوند؟ آیا باتوجهبه اینکه بر نقش عامل «دولت» در موفقیت چین برای رسیدن به جایگاه کنونی تأکید میشود، به آمریکا توصیه میشود نقش دولت را پررنگ کند یا حتی شاید تلاش دارند مردم را علیه بخش خصوصی متقاعد کنند که دولت باید نقش پررنگتری داشته باشد؟ آیا روندی در حکمرانی ظاهر شده است که بهتدریج وعده مردمسالاری را فرسوده میسازد؟ پاسخ جامعه مدنی، بخش خصوصی و همپیمانان آمریکا چه خواهد بود؟
ترجمه و تلخیص از هیئت تحریریه فرهنگ دیپلماسی- طاهره مقری مؤذن
تحلیلگران محترم یادداشتهای خود در محورهای ذیل را به آدرس ایمیل فرهنگ دیپلماسی (info@farhangdiplomacy.com) ارسال کنند:
برگزیت و آینده فناوری در اروپا/ فناوری در مواجهه چین و آمریکا/ رقابت اروپا و آمریکا در حوزههای سایبر و فناوری/ نگاهی به دخالت دولتها در حوزههای سایبر و فناوری/ راهبرد سایبری دفاعی و تهاجمی روسیه، چین و ایران/ فناوری و همپیمانی فراآتلانتیکی/ آیا همکاری نوین ژاپن، استرالیا و آمریکا ائتلافی علیه چین است؟