دیوید ویکتور- تأکید بر ضرورت تحول دیپلماسی کنونی محیطزیستی که مبتنیبر اجماع دولتها یا کسبوکارها برای تغییراتی مفید در راستای حفاظت از اقلیم، کاهش گرمایش جهانی، کاهش گرمای زمین و کاهش تولید و انتشار گاز گلخانهای است. از نظر نویسنده، این دیپلماسی اگرچه تاکنون به سه پیمان دست یافته، اما به هدف اصلی حفاظت از محیطزیست نرسیده است. پیشنهاد نویسنده، تغییر این دیپلماسی برای حمایت از فناوریهای «جاویژه» و ترغیب و تشویق باشگاههای فناوری برای سرمایهگذاری بر این نوع از فناوریها با هدف ورود پیشگامانی با دغدغه محیطزیستی به کسبوکارها است. نویسنده که این راهکار را بسیار مفید میداند و نمونههایی موفق از آن را برمیشمارد، منطق عملکرد معمای سیاست کربنزدایی را بسیار شبیهبه منطق مفروضه نخست نظریه واقعگرایی تدافعی، یعنی «معضله امنیت» در روابط بینالملل میداند.
نوشتار حاضر، بخشی از سهگانه اندیشکده مطالعات راهبردی و بینالمللی آمریکا است. نویسنده با تأکید بر مبدأ مالی و سرمایهگذاری که به باور او، موتور محرکه تغییر و ایجاد انقلاب در صنایع برای سازگاری با اهداف توسعه پایدار است، بین دولت و بازیگرانِ بخش خصوصی، قدرت ایجاد تغییر را به بخش خصوصی میدهد و تمامی رویکردهای دیپلماتیک پیشین را بینتیجه تلقی میکند. استدلال اصلی او برای ارائه این نظریه این است که بهرغم سی سال دیپلماسی آبوهوایی که نتیجهاش ظهور سه پیمان جهانی است، هنوز با رشد گازهای گلخانهای در سطح جهان مواجه هستیم. از دید او، زمانیکه بحث سیاست آبوهوایی مطرح میشود، بازاندیشی رادیکالی درمورد نقش حکمرانی و دیپلماسی ضروری است و برای مثال، میبینیم موفقیتهای کاهش گاز کربن حاصل مجموعهای از انقلابهایی است که در بخشها و بازارهای محلی شروع شدهاند و پس از آن با مشوقهای درست در سطح وسیعتر گسترش یافتهاند. این انقلابهای فناورانه در پی تلاش پیشگامانی خطرپذیر و نوآور در عرصه فناوری پدید آمدهاست. این افراد با تمرکز بر فناوریهای طراحی شده برای ناحیه یا بازار کوچک خاص (Niche tech) فرصت حفاظت از محیطزیست را پدید آوردهاند. این توضیح برای مخاطب محترم لازم است که اگرچه تلاش برای ارائه هرگونه تعریف روشن از فناوریهای نیش، محدود کردن عرصه نوآورانه آن است، اما برای مثال، در بازار خمیردندان، تولید خمیردندان برای دندانهای حساس نوعی بازار نیش (جاویژه) محسوب میشود.
ازآنجاکه درحالحاضر ثمرات مالی برخی از این فناوریها بهتدریج آشکار میشود، میتوان انتظار داشت در کشورهای مختلف برای فعالیت در این نوع بازار و کسب عواید از آن، باشگاههایی شکل بگیرد. با ظهور این باشگاههای پیشگام در فناوری، امید است اهداف آبوهوایی با سرعت بیشتری پیگیری شوند. این نوع فناوریها تحت کنترل و نظارت کسبوکارهای بزرگ یا حتی حکومتها نیستند، بلکه کارآفرینان خطرپذیر به آن وارد میشوند. ذکر این نکته ضروری است که برای بروز تغییر فناورانه عمیق و اثربخشی آن برای حفاظت از محیطزیست، سرمایهگذاری عمومی بر الگوهای کسبوکار جاویژه ضروری است؛ با این هدف که مشوقهایی به نوآوران و کارآفرینان اعطا شود و نوعی هماهنگی بین کسبوکارهای نوپا و حکومتها برای آزمودن ایدههای جدید، یادگیری و فهم اینکه چه چیز کار میکند و جستجوهای مشترک خصوصی و عمومی شکل بگیرد.
ویکتور یادآور میشود سال ۲۰۲۱، سی سالگیِ آغاز گفتگوهایی به هزینه مالی سازمان ملل متحد درمورد تغییرات آبوهوایی است. طی سی سال گذشته، نظم دیپلماسی اقلیمی تقریباً بهطور پیوسته فعال بوده و موجب شکلگیری سه پیمان یعنی کنوانسیون چارچوب سازمان ملل متحد در مورد تغییرات آبوهوایی (The UN Framework Convention on Climate Change (UNFCCC)) و پروتکل کیوتو (The Kyoto Protocol) و همچنین توافق آبوهوایی پاریس (The Paris Agreement) شده است. این سه توافق، اجماعی بینالمللی داشتهاند و درعینحال توانستهاند توضیح دهند چگونه این نوع دیپلماسی موفق نشده است گرمایش زمین را کاهش دهد. پس از آغاز دیپلماسی اجماع و گفتگوهای دیپلماتیک، هرساله تولید و انتشار گازهای گلخانهای بهصورت جهانی افزایش داشته است. به این مشکل، افزایش چشمگیر دمای جهانی و ادامه دشواریهای بسیار برای متوقف کردن گرمایش جهانی را نیز باید افزود.
برای تحقق حکمرانی اقلیمی، سازماندهی مجدد اصول ضروری است. ازیکطرف، فناوریهای نیش و ازطرفدیگر، علاقهمندسازی باشگاهها به آن اهمیت بسیاری دارد، زیرا حذف انتشار گازهای گلخانهای یا کاهش دیاکسیدکربن در اقتصاد نیازمند انقلاب فناوری در هریک از صنایع ساطعکننده آلودگیهای زیستمحیطی است. به گفته نویسنده، انقلابهایی که حامیان محیطزیست در نظر دارند، با اصل کنونی توافق و اجماع محقق نمیشود و طبق برنامه دیپلماتیک کنونی پیش نمیرود. درعوض، این انقلابها در جاویژهها، جاییکه پیشگامان فناوری «منفعتی» برای حرکت در مسیر ایجاد تغییراتی در راستای بهبود وضعیت محیطزیست میبینند ظاهر میشود.
این نوآوریها اغلب هزینه و ریسک بالایی دارند، درنتیجه، در مکان خاصی که بتواند آن را متحمل شود ظاهر میشوند. هزینههای اولیه این تغییر را «پیشگامان» میپذیرند، نه کسبوکارها یا دولتها، اما آنها بهخوبی میدانند طی زمان، از این کسبوکارهای نو و الگوهای آن عواید بسیاری حاصل خواهد شد. بنابراین، به سوددهی رسیدن فناوریهای نیش باعث رشد اعتماد به آنها و درنتیجه، کاهش مخالفتهای سیاسی با آن خواهد بود. درصورت بروز و ظهور موفقیت پیشگامان، پیروی از آنان ازسوی دیگر اعضای بازار جهانی بهسادگی اتفاق خواهد افتاد. باوجوداین، ظهور چنین پویاییهایی نیازمند افرادی است که بهعنوان رهبر در این حوزه ظاهر شوند. رویکرد متمرکز بر یک محل خاص و پیشگامی، موجب تغییر رادیکال فناوری میشود. به باور نویسنده، تحول جهانیِ ضروری برای موقعیت کنونی سیاره، حتی در این فرایند بسیار بهتر رخ خواهد داد. مشابه با ابتکار در انقلاب خورشیدی و تولید برق ارزان که ابتدا در آلمان با سیاستی رادیکال دنبال شد و امروز استفاده از آن در جهان بسیار گسترش یافته است. بنابراین، ما این پیشرفت محیطزیستی را مدیون مالیاتدهندگان و پرداختکنندگان قبض برق در آلمان هستیم. نوآوری دیگر، ساخت کارخانهای خورشیدی در چین بود که با ایجاد پنلهای خورشیدی با قیمت بسیار پایین، سنگبنای جهانیسازی انرژی خورشیدی را بنیان گذاشت و کمک بزرگی به انقلاب این حوزه کرد.
نویسنده از این سخن نتیجه میگیرد نقش روند کنونی دیپلماسی جهانی و منطق پشت آن که بر اجماع جهانی تأکید دارد در پیشبرد اهداف حفاظت از محیطزیست بسیار بیاهمیت و ناچیز است. بنابراین، از دید او دیپلماسی جهانی باید بتواند پوششی برای اعتبار دادن، قانونی کردن و مشروعیت بخشیدن به سرمایهگذاریهای سیاسی در حوزه نیش (جاویژه) باشد که این مسئله بیشتر به یک برنامهریزی جهانی نیاز خواهد داشت تا توافقات کنونی. کار واقعی در این حوزه زمانی رخ خواهد داد که ترتیبات متمرکزتری لحاظ شود، برای مثال باشگاههایی دولتی و صنعتی در بخشها و بازارها شکل بگیرند که مایل باشند اولین قدم را بردارند. حال ممکن است انگیزه آنها این باشد که هراسی از عقب ماندن داشته باشند یا امیدوار باشند فرصت بینهایتی به آنها داده شود، اما درهرحال آنها قدرت بیشتری در برداشتن گام نخست دارند.
ویکتور افزوده است امروز اروپا مهمترین مرکز باشگاههای آبوهوایی است که مثالهای خوبی را از چگونگی شکل دادن به باشگاههای آبوهوایی با هدف کمک به حفاظت از محیطزیست فراهم میآورد. طرح «چراغهای شمالی در دریای شمال»، سامانهای عظیم با پایگاهی اصلی در نروژ است که حاصل تلاش سه شرکت انرژی در اتحادیه اروپا است و نشان میدهد چگونه میتوان از فناوریهای گردآوری و ذخیره گاز کربن برای کاهش آلودگیهای صنعتی ناشیاز گاز منواکسیدکربن در دریای شمال استفاده کرد و همزمان عواید مالی بهدست آورد.
برای ویکتور، برندگان و بازندگان آتی در انقلاب کاهش کربن بسیار مشخص هستند. به گفته او، برندگان درمیان صنایع، آن کسبوکارهایی هستند که امروز از قدرت برق استفاده میکنند یا آن صنایعی که بتوانند استفاده از قدرت برق را برای پمپهای گرمایشی یا دیگر سیستمهای کنترلی افزایش دهند. در میانِ دولتها، نام آن دسته از بازیگران در فهرست برندگان خواهد بود که بتوانند نیشهای بسیار رادیکالی را در فناوریهایی با تولید کربن پایینتر بهراهبیندازند، از آنها حمایت کنند و بر توسعه این فناوریها متمرکز شوند. این مسئله نیازمند آن است که حکومتها درصدد تغییر سیاست صنعتی آبوهوایی خود برآیند و البته به این معنا نیز هست که آنها نباید سرمایهگذاریهای دولتی بسیار بزرگی را متقبل شوند، بلکه برعکس باید مشوق نیشهای پیشگام و کارآفرینان در این حوزه پُر خطر باشند.
برای آینده انقلاب کاهش کربن لازم است هر دو گروه صنایع و حکومتها دستبهدست یکدیگر بدهند. این همکاری مشترک بین حکومت و کسبوکارها در هر کشوری با کشور دیگر متفاوت است، اما کشورهایی که بتوانند با موفقیت این پیوند را برقرار کنند، مسلماً در انقلاب آتی پیشگام خواهند بود. برای مثال، ابوظبی با ایجاد پیوند موفق صنایع و دولت توانست شاهد احداث اولین مجتمع هستهای در جهان عرب باشد. به گفته وکتور، آمریکا یکی از کشورهای ناموفق است که در آن شکاف بین دولت و صنعت مانع اصلی ژرفا بخشیدن به سیاستهای کاهش تولید کربن است، این شکاف حاصل وجود دولتی غیرمتمرکز (درمقایسهبا چین)، سیاستهای فدرال ایالتی، نبود یکپارچگی در قوانین هر ناحیه از کشور و قطبیسازی شدید موضوعاتی نظیر محیطزیست در جامعه است.
نویسنده بر این باور است که الگوهای رایانهای فعلی که برای ارزیابی سرعت و هزینه کاهش کربن ازسوی حامیان سه پیمان جهانی آبوهوایی استفاده میشوند، اغلب از چگونگی شرطهای حاکم بر وضعیت جهان واقعی، سرمایه و فناوری غافل هستند. درحالیکه لازمه اصلی تحقق اهداف محیطزیست، انقلابی فناورانه است. درنتیجه، او احتساب دو نکته را به استراتژیستهایی که تمایل دارند روی این شرایط جدید و روش اثرگذاری بر حکمرانی بینالمللی کار کنند توصیه میکند: نخست، واگرایی بسیار شدیدی در پاسخهای ملی به کربنزدایی عمیق وجود دارد و این فقط به علت تفاوتهای موجود در ترجیحات نیست، بلکه بهخاطر تفاوت در نحوه تعامل صنعت و حکومتها در سراسر جهان است. سامانههای موفق برای حکمرانی بینالمللی، نیازمند ایجاد فضایِ همکاری موفقیتآمیز دولت و صنایع برای تحول در جهان هستند. درنتیجه، ضرورتی ندارد تمام جهان ازخلال اجماع با یکدیگر همراه شده و بههم متصل شوند که این احتمالاً بدترین ازدواج دولت و صنعت در سراسر جهان خواهد بود. نکته دوم، سیاست صنعتی کربنزداییِ موفق، جدا از سیاست صنعتی ملیگرایانه نیست. هر دویِ این سیاستها مداخله عمیقی در اقتصاد و پشتیبانی از صنایع ملی دارند و اقدامات حفاظتی حمایتگرایانه اقتصادی درقبال «صنایع نوپا» از خود نشان خواهند داد. درنتیجه، فعالان محیطزیستی باید از روشهای فروملی اهداف خود را پیگیری کنند.
یادداشت ویکتور، حرفهای ترامپ بهشیوهای نو است و میتواند توجیه تغییر رویکرد آمریکا درقبال اقتصاد، ژئوپلیتیک، صنعت و رقابت با چین باشد. بنابراین، از دید او روش فعلی دیپلماسی اقلیمی درصدد است دولتها را ملزم کند بهشیوهای فناوریهایشان را متحول کنند که سطح تغییرات اقلیمی کاهش یابد، اما این روش نیازمند همافزایی بینالمللی خاصی برای ظهور نوعی پیشرفت فناورانه است که در آن هم به منافع انفرادی دولتها و کسبوکارها توجه شود و هم دغدغه رقابت آنها درنظر آید. در این رویکرد، به سطح بالایی از همکاری و همافزایی نیاز است که تاکنون حاصل نشده و درعمل به مشکل جهانی گرمایش زمین بیتفاوت بوده است. درطرفمقابل، در روش ملیگرایانه، هر کشوری تلاش میکند خود اقداماتی برای کاهش گرمایش زمین درنظر بگیرد. مسیر اول، منافع ملی و همکاری بینالمللی و مسیر دوم، ملیگرایی و حذف همکاری است. به باور ویکتور، در روش دوم، منطقی مشابه با معمای امنیت ظاهر خواهد شد که درعمل در کنترل تسلیحات اهمیت مییابد، جاییکه یک کشور که درصدد تقویت دفاع و تولید امنیت بیشتر برای خود است، اما اغلب موجب تحریک تقابل دیگر کشورها و حذف امنیت میشود. معضله سیاست کربنزدایی نیز بهنظر میرسد بسیار شبیهبه همین منطق عمل میکند. بههرحال، باتوجهبه وخامت اوضاع در امور محیطزیستی، اتخاذ سیاست نوین آبوهوایی، چه ملی و چه بهشیوه اجماع بینالمللی ضرورت دارد.
ترجمه و تلخیص از هیئت تحریریه فرهنگ دیپلماسی- طاهره مقری مؤذن
تحلیلگران محترم یادداشتهای خود در محورهای ذیل را به آدرس ایمیل فرهنگ دیپلماسی (info@farhangdiplomacy.com) ارسال کنند: