در سالهای اخیر، باتوجهبه تغییراتی که در اولویتهای سیاسی دو کشور آمریکا و چین بهوجود آمده است، همچنین بروز دگرگونی در همپیمانیهای بینالمللی، نهفقط آینده نظام بینالملل مورد توجه بیشتری قرار دارد، بلکه به دغدغه اساسی روز تبدیل شده است. یادداشت حاضر، بررسی دیدگاه اندیشکده مطالعات راهبردی و بینالمللی آمریکا است که نشان میدهد در این کشور بهوضوح تحولی در نوع نگاه به موضوعات بینالمللی، بهویژه همپیمانی رخ داده است و برخی متفکران در این کشور از موضع یکجانبهگرایانه آمریکا حمایتی جدی دارند.
گزارش «آینده نظام بینالملل» شامل سهگانهای با عنوانهای «چندجانبهگرایی آشفته: همکاری گزینشی و تصادفی در اقتصاد جهانی جدید»، «نقش سایبر و فناوریهای درحال ظهور و اثر آن بر نظام بینالمللی» و «تحول در دیپلماسی اقلیمی: بازاندیشی درخصوص راهبرد اقلیمی جهانی و نظم جهانی» است که در اوت ۲۰۲۱ توسط اندیشکده مطالعات راهبردی و بینالمللی منتشر شد. از نظر نویسندگان این مجموعه، امروز نظام بینالملل با دو مسیر دشوار مواجه است: نخست اینکه جامعه بینالمللی باید انتخاب کند آیا هنوز میتوان دیپلماسی چندجانبهگرا، یعنی روش پس از سال ۱۹۴۵ الگوی بینالمللی همکاری را ادامه دهد که نتایج مفید کمتری خواهد داشت؛ یا راه دومی را انتخاب کند که الگوهای کشف شده جدیدی را در خود دارد و شاخصه رفتاری آن رقابت فناورانه و استفاده از قوای قهریه است. به باور نویسندگان گزارش حاضر، بهنوعی راه دوم، مسیر احیا و مدرنسازی سیاستهای صنعتی و بازاندیشی رادیکالی درمورد نقش حکمرانی و دیپلماسی محسوب میشود.
در این سهگانه، نویسندگان کوشیدهاند به این پرسش پاسخ دهند که ماهیت آینده رقابت و درگیری در موضوع انتخابیشان (اقتصاد، فناوری و محیطزیست) چه خواهد بود و دولتملت در مواجهه با این چالشها چه نقش یا محدودیتهایی خواهد داشت. ازطرفدیگر، آنها پیشبینی کردهاند چه کسی در نظم بینالمللیِ آتی قدرت را در دست خواهد داشت و احتمالاً چه بازیگرانی جایگاه ممتاز خود را از دست خواهند داد، همچنین آنها پیامدهای شکست یا تابآوری حکومتهای ملی در مواجهه با این چالشهای جهانی را برشمردهاند.
در بخش نخست، عایشه کایا، استادیار علوم سیاسی در کالج سوارتزمور به بررسی تجارت جهانی و نابرابری پرداخته است. در بخش دوم، جیمز لوئیس، معاون ارشد مؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی به بررسی نقش فناوریهای سایبری و درحال ظهور و در بخش سوم، دیوید ویکتور، استاد دانشگاه کالیفرنیا در سن دیهگو در رشته سیاست و راهبرد جهانی به بررسی تغییرات اقلیمی و گذار جهانی انرژی پرداخته است.
درمجموع از مطالعه آرای این نویسندگان میتوان دریافت به باور آنها، طی سی سال گذشته نظم بینالمللی در حالت گذار بوده و اکنون در نقطه عطف، فقط شتاب گرفتن آن ملموستر شده است. یکی از مهمترین نشانگان گذار، افول سریع در چندجانبهگرایی است که ماحصل تغییر رویکرد آمریکا برای بازیابی جایگاه تاریخیاش و ازنو سنگرسازی در مقابل چالشهای چین برای نظم جهانیِ به رهبری آمریکا است. این تحول، ترجیح آمریکا برای فعالیت در جغرافیای هند و پاسیفیک را بههمراه دارد.
ظهور تغییر ساختاری در اهداف و راهبردهای آمریکا، رویارویی چینمریکا را تشدید کرده است. نکته مهم آنجاست که فراموش نکنیم ماهیت مواجه این دو کشور، از آنچه در عصر جنگ سرد و آنچه در نظام دو قطبی برقرار بود بسیار متفاوت است. این مواجهه در زمانی رخ داده است که چالشهای فراملی، نظیر تغییر اقلیم، نوآوری فناورانه، همهگیری جهانی، همچنین تنشهای قومی رادیکالی و سیاسی در سطح نظام بینالمللی بهوجود آمده است. چالشهایی که تمامی ملل با آن مواجه شدهاند و پاسخ به این چالشها نیازمند کنش جمعی است.
در این عصر گذار، ائتلافهای فروملی شگفتآوری در بخش خصوصی ظاهر شدهاند تا خلأ قدرت منطقهای برخاسته از اجماع را پر کنند. بههمینترتیب، بهطور فزاینده همگراییهای فرامنطقهای نظیر همپیمانیِ دموکراسیها شکل گرفته و شهرها و شرکتهای خصوصی بهعنوان بازیگران سیاست خارجی مستقل وارد عمل شدهاند، همچنین امتزاج شدیدتر بخشهای خصوصی و عمومی نیز از ویژگیهای این تغییر ساختاری هستند. در این دنیای جدید، هیچ نقشۀ گوگل یا اپلیکیشنی برای مسیریابی جاده نو نیست و مسافران نیز بهنظر بیشازحد خسته و پراکنده میرسند، آنها فاتحان جنگی مشابه با جنگ جهانی دوم نیستند و تمایلی به مذاکرهای برای همپیمانی ندارند تا قادر باشند نظمی مشابه با نظم بینالمللی به رهبری آمریکا دراندازند.
هر سه این تحلیلها دربردارنده این مفهوم هستند که ضرورتی برای ظهور امری متفاوت در حکمرانی بینالمللی دیده میشود. دکترینهای راهبردی قدیمی و روشهای گذشته نهفقط محدودیتهایی نشان دادهاند و بهشدت بیفایده و ناکارآمد هستند، بلکه مانع پیدایش تفکر خلاقانه نو برای برونرفت از بحرانها میشوند. درحالحاضر، دیپلماسی آبوهوایی این مسئله را بهوضوح نشان میدهد. در تحلیل سوم، نویسنده تأکید دارد نظریه رادیکالی تغییر ممکن است برای شکستن چندجانبهگرایی گذشته به یک نوع چندجانبهگرایی نوین ضروری باشد و برای موفق بودن باید این تغییر رادیکالی را پذیرفت. رادیکالی شدن از یک احساس اضطرار جهانی و تشدید فعالیتهای مدنی ناشی میشود و میتواند بهشدت برای نخبگانی که تلاش دارند نظام بینالملل را (همانگونه که همیشه مدیریت کردهاند) کنترل کنند، فضا را بهشدت نامساعد و ناخوشایند سازد. هر سۀ نویسندگان پیشبینی کردهاند برای موفقیت در نظام بینالملل جدید، احتمالاً لازم است رویکردهای چندجانبهگرایانه سُنتی مورد بازنگری قرار گیرند. این واقعیت بازتابی از ضرورتها و نیازمندیهای سیاست داخلیِ درحال تغییر (آمریکا) و ادغام بیشتر دیگر بخشها و ذینفعان مهم با دولت است.
بهنظر نویسندگان، پیگیری این ضرورتهای داخلی تا حدودی باید با پژوهش و توسعه جدی مبتنیبر حمایت از نوآوریهای فناورانه آتی پاسخ داده شود که در ازای این همت دولتی، میتواند رفاه اقتصادی بیشتری فراهم آورد و مشوق ملتهای نوآور برای توسعه بیشترِ فناوریهای امیدبخشتر باشد با این هدف که زندگی و زیست در جهان بهبود یابد. این نویسندگان، این روند را آغاز ظهور تغییرات مثبت در نظام بینالملل و یک رویکرد بینالمللی نوین میدانند. اگرچه آینده بسیار دور بهنظر میرسد.
ترجمه و تلخیص در فرهنگ دیپلماسی- طاهره مقری مؤذن
برای بررسی ترجمه و تلخیصی از این سهگانه در فرهنگ دیپلماسی از لینکهای زیر لطفاً استفاده کنید:
چندجانبهگرایی آشفته: همکاری گزینشی و تصادفی در اقتصاد جهانی جدید
نقش سایبر و فناوریهای درحال ظهور و اثر آن بر نظام بینالمللی
تحول در دیپلماسی اقلیمی: بازاندیشی درخصوص راهبرد اقلیمی جهانی و نظم جهانی